چکیده
کیفر یا مجازات رفتاری است که در ماهیت تفاوتی با جرم ندارد چرا که آزادیهای افراد را محدود میکند یا حقوقی را از آنها نقض میکند. از این رو اعمال این رفتارهای محدود کننده یا نقض کننده نیازمند به توجیه است. از آنجایی که کیفر در برابر بزه یکی از پایههای حقوق کیفری است، هر یک از مکاتبی که تاکنون در عرصه حقوق کیفری ابراز عقیده کردهاند، به نوعی سعی در توجیه کیفر داشتهاند. توجیه کیفر در دید این مکاتب عمدتا بر اساس اهداف آن صورت گرفته است که برخی این اهداف را بر اساس تاثیرات آن در آینده شناساندهاند و برخی دیگر بر اساس قابلیت جبران کننده. گرچه عمده این دیدگاهها در قالب یکی از این دو رویکرد قرار میگیرند. مجازات نیازمند توجیه است،زیرا مستلزم رفتارهایی است که اگر در چارچوبحقوق کیفری و تحت عنوان مجازات انجام نشوند،از نظر اخلاقی با مشکل مواجههستند.نگهداری خود کامانه افـراد دربـند،گرفتن پول آنها به زور و یا کشتن آنها اعمالیهستند که از نظر اخلاقی بهخودی خود موجه نیستند. توجیهات مختلف کیفر در طول دورههای مختلف طرفداران و مخالفانی داشته است،بهگونهای که در یک دوره خاص،تـوجیه خـاصی بـرای مجازات غالب بوده و همراه آنـسازوکارهای خـاصی نـیز فرصت ظهور یافتهاند و در دورهای دیگر،این تفکر غالبجای خود را به اندیشههای دیگر داده و خود به یک تفکر صرف بدل شده است.